سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

مزرعه ی زخم

هرچند به یاران نرسیدم که بمیرم
دیدار تو می داد امیدم که بمیرم

دیدم که نفس می زنی و هیچکست نیست
من یک نفس این راه دویدم که بمیرم

با هر تپش افسوس نمردم که نمردم
در خون تو اینبار تپیدم که بمیرم

با دیدن هر زخم تو ای مزرعه ی زخم
از سینه چنان آه کشیدم که بمیرم

می گفتم و می سوختم از ناله ی زینب
وقتی نیزه کشیدم که بمیرم

شادم که در آغوش تو افتاده دو دستم
در پای تو این زخم خریدم که بمیرم

حسن لطفی


[ یکشنبه 91/8/21 ] [ 10:15 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 168
بازدید دیروز: 484
کل بازدیدها: 1187545